سفارش تبلیغ
صبا ویژن

10مهر ماه جشن مهرگان بر فهلیان و فهلیانیان و همه مردم ایران خجست


روز های ماه در ایران باستان نام های خاص داشتند و ازجمله روز شانزدهم هر ماه «مهر» بود. بنابراین «روز مهر» در ماه مهر (شانزدهم)، مهمترین روز آیین های مهرگان بود. آیین های مهر (جشن های مهرگان) پس از نوروز، مهمترین عید ملی ایرانیان بوده است. نوروز با بهار و شکوفه و نوید برکت آغاز می شد و مهرگان به خاطر پایان رسیدن کار جمع آوری محصول و آغاز شش ماهه شب های طولانی تر و سرما.

«مهرگان» ویژه آیین های سپاسگزاری به درگاه خداوند [اهورامزدا] است که این همه نعمت را به انسان ارزانی داشته و نیز استفاده از این فرصت برای تحکیم دوستی ها، محبت ها و عواطف انسانی بوده است. به نظر بسیاری از مورخان، «مهرگان» آیین الزام ایرانیان به دوستی کردن و مهر ورزیدن به یکدیگر هم به شمار می آید. در گذشته، در روزهای مهرگان (4 تا 6 روز) مردم مهمانی های بزرگ برپا می کردند و پذیرایی با میوه تازه در مهرگان و میوه خشک (آجیل و خشکبار) در نوروز؛ رسم تغییرناپذیر ایرانیان از عهد باستان بوده است.

مراسم نوروز در عین حال فرصتی برای بزرگداشت سالخوردگان از سوی جوان ترها و ادای احترام به آنان به پاس خدماتشان بوده و ایام مهرگان بالعکس. در مهرگان، این جوان ترها و نوجوانان هستند که مورد تشویق و محبت بزرگترها قرار می گیرند تا جانشینان بهتری برای آنان شوند.

مهربان بودن و مهر ورزیدن خصلت ویژه ایرانیان خوانده شده است. بدان اندازه که واژه «مهربانی» از قدیم الایام در ایران به کار می رفته در بین هیچ نژاد و تمدنی مشابه آن دیده نمی شود. در ایران باستان برای پاسداری از محبت، عطوفت و مهربانی، عنوان و لقب درست شده بود و به همان گونه که عنوان «مرزبان» به کار می رفت، لقب «مهربان» هم مطرح بود. این عنوان و لقب به دلیل دلنشین بودن بعداً به صورت اسم خاص برای مردان درآمد، اما زنان هم توانستند نام «مهربانو»، «مهری» و «میترا» بر خود نهند. ایرانیان بعداً خصلت مهربان بودن را با میترائیسم در هم آمیختند تا بتوانند این خوی نیکو را در قالب یک عقیده و فرضیه به نقاط دیگر جهان صادر کنند و تا حدی هم موفق شدند. ایرانیان قدیم تابدان حد به منش مهربان بودن حساسیت داشتند که افراد ظالم را «نامهربان» خطاب می کردند. به نوشته مورخان و سیاحان غرب، در میان ایرانیان، کرمانی ها و نقاط مجاور (یزدی ها) در مهربانی کردن و مهربان بودن افراط می کرده اند.
از زمان داریوش اول بود که مدارس، پس از آیین های مهرگان آغاز به کار می کرد. این رسم از طریق یونانیان به سراسر جهان منتقل شده است.

 

 

 

 

 


چغازنبیل (بنای ماندگاری از ایلامیان)

 

 

 

 

قدمت تاریخ تمدن ایلامیان که در دشت های جنوب غربی ایران می زیسته اند و پایتخت دولت مقتدر آن شهر معروف شوش بوده است به حدود شش هزار سال پیش می رسد(آشوریان که در همسایگی آنان بودند آن ها را عیلام یا علام می نامیدند.)

شهر چغازنبیل (دور- اونتاش) در حدود سیزده قرن قبل از میلاد به دستور اونتاش- گال پادشاه عیلام ساخته شد. اهمیت این شهر بعد از پایان پادشاهی او کم شد تا این که غارت و چپاول سپاه آشوربانی پال که 2هزار سال از عمر سلسله ی عیلامیان می گذشت نقطه ی پایانی بر موجودیت این مرکز زیارتی می گذارد. محوطه ی تاریخی چغازنبیل در جنوب غربی ایران استان خوزستان و در فاصله ی 35 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش قرار دارد. بلندترین نقطه ی این مجموعه که قله ی معبد بزرگ آن می باشد، حدود 90 متر نسبت به سطح دریا ارتفاع دارد. چغازنبیل در زبان مردم بومی به معنای تپه ایست که از باقی مانده خرابه های باستانی با دست ساخته شده و به شکل زنبیل است یا به وسیله ی زنبیل خاکریزی شده است. (دور - اونتاش) به معنای قلعه اونتاش است که برگرفته از نام بنیانگذار آن می باشد. در بعضی متون میخی این شهر (آل - اونتاش) ذکر شده است که به معنای شهر اونتاش است.

از نظر لغوی کلمه ی زیگورات (زاگ - کار) به معنی مکان خداست و به اعتقاد آن ها این مکان محلی است که مردگان در آن جا دفن هستند و در آن جا باقی می مانند و محل جاودانی ارواح و عبادات ایشان خواهد بود.

کشف چغازنبیل تقریبا در سال 1930 توسط یکی از زمین شناسان شرکت نفت و با یافتن آجر کتیبه داری از چغازنبیل آغاز شد. «رومن گیرشمن» در سال 1946 میلادی پس از «دمورگان» و «دمنکم» به سرپرستی هیات حفاری شوش منصوب شد. وی به طور قطع یکی از شاخص ترین چهره های باستان شناسان خارجی در ایران و منطقه در یکصد سال اخیر بوده است. او نقش مهمی در تحقیقات چغازنبیل داشت و تا آخر عمرش به علم باستان شناسی ایران خدمت کرد. معبد چغازنبیل در مرکز شهر به صورت مطبق و در ÷نج طبقه بنا شده (که امروزه دو طبقه از آن هنوز پابرجاست) و به دو تن از خدایان بزرگ عیلامیان «ایشنوشیناک» و «نپریشا» اهدا گردیده است این معبد بزرگترین اثر به جای مانده از تمدن عیلام است که تاکنون شناخته شده است. هیچ یک از زیگورات های کشف شده در بین النهرین به عظمت آن نیستند و به عقیده باستان شناسان در آخرین ارتفاع بنا معبدی وجود داشته است که جایگاه خدایان عیلامیان بوده است. اونتاش گال در نظر داشته است مرکز مقدس قدرتمندی را بنیان گذارد تا تعصب و حمیت تمام رعایا را به خود جلب کند.

بناهای شهر از خشت و آجر ساخته شده اند و با وجود قدمت زیاد هنوز بخش های زیادی از آن ها برجا مانده است. در میان شهر یک تمنس(محل مقدس) وجود دارد که زیگورات در آن قرار گرفته است و حصاری مربع شکل اطراف آن را محصور کرده است که هر ضلع مربع مزبور بالغ بر چهارصد متر بوده است.

زیگورات که زوایای آن به سوی جهات اربعه است نقشه ای مربع شکل را نمایان می سازد که طول هر ضلع آن تقریبا یکصد و پنج  متر است. ارتفاع آن بالغ بر پنجاه و سه متر می شود. سبک معماری این برج مطبق به دلیل این که بسیاری از اصالت های معماری بومی را نشان می دهد بسیار جالب و دیدنی است . بر خلاف آن چه عموما تصور می کنند این برج بر مبنای افقی و با گذاشتن سطوح بر روی یکدیگر ساخته نشده است بلکه بر اساس یک نقشه عمودی بنا گردیده است. یعنی هر کدام از طبقات آن مستقلا از روی خاک بکر شروع شده و بالا آمده اند و از یک عمق و سطح بنیاد گشته و هر طبقه داخل طبقه ی دیگر محصور گردیده است و مجموعه ی آن مانند یک دوربین غول پیکر بالا آمده است. دور تا دور زیگورات را دیواری احاطه می کرده که در مجاورت آن در جبهه ی شمال غربی معابدی برای خدایان «کری ریشا» ، «ایشنی گرب» و «هوبان» بنا شده است. همچنین معابد دیگری در جبهه شمال شرقی و شرق قرار داشته اند. مجموعه این معابد توسط حصار دیگری احاطه شده است. در خارج از این حصار بقایای اندکی از خانه های شهر در سطح زمین دیده می شود. دور تا دور این شهر سومین دیوار قرار داشته است که کلا شهر را محصور می کرده و طول آن حدود چهار کیلومتر بوده است . در نزدیکی حصار خارجی مخزنی برای آب قرار داشته است. در نمای بدنه ی زیگورات به فاصله ی هر ده رج آجرهای کتیبه داری با خطوط عیلامی و اکدی به کار رفته است که در آن ها نام و نسبت پادشاه سازنده و علت ساخت ذکر شده است. به این ترتیب هزاران آجر ساده کتیبه دار بناهای شهر را تزیین کرده اند.

 زیگورات دارای چهار دروازه است که بر نام گذاری پروفسور گیرشمن عبارتند از :

  1. دروازه ی شمال غربی که مهمترین دروازه است و دارای چهار برج می باشد. دو برج در درون و دو برج در بیرون.
  2. دروازه ی شوش.
  3. دروازه ی جنوب شرقی(دروازه ی مسدود شده).
  4. گذرگاه شاهی.

از دیگر ویژگی های معماری چغازنبیل پلکان های داخلی و مسقف با پاگردهای بدون سقف است که این روش در زمان خود ابداعی به شمار می آمده است.

مقدس ترین قسمت زیگورات در جنوب شرقی آن واقع است که در آن جا دو معبد  دیگر هم به اینشوشیناک اختصاص داده شده بود. در سمت مقابل نزدیک دروازه ی شاهی سکویی به دست آمده که احتمالا مکان استقرار شاه و ملکه بوده است و نیز دو ردیف صفه که روی آن حیوانات را قربانی می کرده اند. به گمان باستان شناسان در فوقانی ترین معبد زیگورات تزیینات بسیاری به کار رفته بوده است. زیرا کاشی های لعاب دار سبز و سفید گهگاه انعکاس رگه های کاشی معرق طلایی و نقره ای معرف وسایل با شکوه و طلاکوبی درب های آن بوده است. می توان احتمال داد که پوشاندن بنا با کاشی های لعاب دار از اختراعات مردم بین النهرین بوده است. در حفریات به وجود چند کاخ پی برده شده است که یکی از این قصر ها مخصوص دفن شاهان بوده است. در زیرزمین این قصر پنج سرداب مسقف ساخته شده بود و طرز تدفین به این صورت بوده است که جسد را (احتمالا خود شاه) با تمام زیورآلات آن در خارج می سوزاندند و خاکستر را در این قبور می گذاشتند(البته این رسم اختصاص به شاه و خانواده سلطنتی داشته است).

طی حفاری های انجام شده حدود شش هزار و پانصد کتیبه ، قطعاتی از مجسمه های سفالین و لعاب دار و گاوهای نر که از دروازه های شهر محافظت می نموده اند، ظروف مختلف، اشیای تزیینی و ... به دست آمده است. در بنا از آجرهای لعاب دار، ملات قیرطبیعی، اندودهای گچی و گل میخ های سفالین استفاده زیادی شده است. درهای معبد و کاخ ها از چوب بوده است که با میله های شیشه ای تزیین می شده اند. همچنین در حفاری ها سنگ قرمز رنگی که شب ها نور را منعکس می کند به دست آمده که درون چشم مجسمه ی حیوانات یا نقش ستاره های دیواری های معبد قرار داشته و گذشته از زیبایی و شکوه معبد نوری هم ساطع می کرده است و بر جلال و هیبت آن می آفزوده است. اونتاش گال برای تامین آب شهر دستور حفر کانالی نزدیک به پنجاه کیلومتر را داده بود. این کانال از رود کرخه که در غرب شوش جریان دارد شروع می شده است.

برای هدایت آب باران به دلیل اختلاف ارتفاع زمین های پیرامون نسبت به یکدیگر و همچنین نسبت به سطح صحن های اطراف زیگورات از ناودان های زیادی در جای جای بنا استفاده شده است . برای ساختن ناودان از لوله های پنجاه سانتی استفاده می شده است که وصل کردنشان به یکدیگر لوله های بلندی ساخته می شد و آب را هدایت می کرد.

چغازنبیل در سال 1979 میلادی از طرف سازمان علمی – فرهنگی یونسکو در لیست میراث جهانی قرار گرفت. این محوطه یکی از سه اثر ثبت شده ی کشور در لیست میراث جهانی است. اهمیت و اصالت این محوطه ی تاریخی همراه با جاذبه های طبیعی آن از جمله عوامل موثر در به ثبت رسیدن این مجموعه بوده اند.

متاسفانه پس از حفاری های چغازنبیل اغلب بقایای معماری در معرض فرسایش قرار گرفته بود و به دلیل نفوذ آب باران در ساختار بناها فرایند آسیب دیدگی سرعت یافته بود لذا طی چند سال اخیر ضمن توسعه ی پژوهش های باستان شناسی در پروژه ی چغازنبیل اقدامات موثری نیز به منظور حفاظت بیشتر مجموعه در برابر فرسایش به عمل آمده است.

"

برای اطلاعات بیشتر می توانید از سایت چغازنبیل دیدن نمایید:           www.choghazanbil.ir

 

 


به گمانم روزی مرا جواب می کنی


و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی
من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نامدیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی
به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی

 


چگونه رفتار کنیم

ما دست به هر کاری می زنیم و به هر گونه ای که می خواهیم زندگی می کنیم

آن وقت انتظار داریم شاد زندگی کنیم،

غافل از اینکه هر پدیده ای از علتی نشات می گیرد.

شادی علت دارد،

رنج و غم علت دارد،

آزادگی هم علت دارد.


اگر مراقب رفتارهای خود نباشیم،

حتما به دردسر می افتیم.

یک گذشته ی بد،

ممکن است عذاب آور شود.

باید با آگاهی کامل زیست،

انگار که از رودخانه ی یخ زده عبور می کنیم.

باید از گذشته،احساس و تخیل ، آزاد بود،

و با خرد ورزی بر حال تمرکز کرد...


با سپاس از خاک پاک فهلیان که زندگی را از آنجا آغاز گرد ید


زندگی رسم خوشایندی است.زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازهءعشق.
زندگی جذبهءدست است که می چیند.زندگی نوبر انجیر سیاه .زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد
زنگی مجذور آیینه است
زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
زندگی هندسهء ساده و یکسان نفسهاست